گفتن یا نگفتن مسئله این است...

از بس در این زمانه ندیدم ز اهل درد........اظهار درد خویش به وبلاگ میکنم

شاید همه ما هیچ وقت نتونسته باشیم کسی رو پیدا کنیم که بتونیم راحت باهاش درد و دل کنیم. به شخصه در هیچ یک از دوره های زندگیم کسی نبوده که محرم تمام اسرارم باشه.

وقتی ازدواج می کنی این توهم برات بوجود میاد که بالاخره کسی رو  پیدا کردم تا بتونم تمام جزییات افکارم رو براش توضیح بدم و پیش خودت فکر می کنی این با بقیه فرق می کنه ، خودشه همونی که دنبالش بودم.

البته راهنمایی اطرافیانت و نسخه های متعددی که برات می پیچن باعث می شه که اون فقط در حالت یک رویا باقی بمونه.

مثلا بهش نگی چقدر حقوق می گیریا- اینی که بهت می گم رو به کسی نگو ولی .... اتفاق افتاده یا هیچ وقت به یه زن اعتماد نکن یا مردا همشون سر و پا یه کرباسن و ...

همه اینا یه طرف قضیه هستن اما طرف اصلی که به خودت بر می گرده و به نوعی با افکارت ارتباط مستقیمی داره تصمیمیه که خودت می گیری و  نسخه ای که برای زندگیت می پیچی.

سعی کنیم نسخه زندگیمون پر از ویتامین باشه برای تقویت رابطه ها، نه سرشار از آنتی بیوتیک هایی برای از بین بردن ویروس دروغ، پنهان کاری، خیانت، سوتفاهم، بی منطقی های احتمالی.


به امید آن روز


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد