قلعه حیوانات

سلام

وقتی کتاب را میخواندم به یاد گذشته و به فکر آینده افتادم، مثل رود جاری است این کتاب و مانند آینه روشنگر. تا آن را مطالعه نکرده ای متوجه منظورم نخواهی شد و بعد از خواندنش امیدوارم خوابت نگیرد، امیدوارم به ظرایفش نخندی و به مصیبت هایش اشک نریزی.

امیدوارم داستانش سرگرمت نکند، امیدوارم از معنای متنش خسته نشوی و امیدوارم غرق در داستانش نشوی .

بلکه امیدوارم بعد از مطالعه آن به فکر فرو روی و بیندیشی. بیندیش که در گذشته چه شده و در آینده قرار است چه شود. بخوان و به فرزندت بیاموز که آن را دوباره تجربه نکند.

 پس آن را بخوان و بخوان و بخوان.... قلعه حیوانات اثر جورج اورول.


و در پایان این را بدان، گذشته ما را اسیر کرده اما آینده در اسارت ماست.

                                                    

                                                                                    ... آناریاک ...

مردمی که همچنان قصد مردن ندارند.

... و انسان همچنان سخت به زمین چسبیده است! هر روز جای خود را فراختر می طلبد، هر روز به دنبال قدرتمندتر شدن است و بالاخره ... هر روز قوی تر و بی وجدان تر از روز قبل .

به خودمان نگاهی بکنیم، ما تکامل یافته ی اجدادمان هستیم. درحالی که آنها از ما سالم تر بودند، به قدرت خدا و طبیعت اطرافشان ایمان قویتری داشتند.در جنگهایشان چشم در چشم دشمنشان میجنگیدند. به رسوم هرچند غلط خود پایبند بودند و در یک کلام نسبت به ما انسان بودند.

چه شده است که ما به اینجا رسیده ایم؟ 

قدرت ، پول ، ثروت ، شهرت ،.... من ،.

اثبات من و بقول قدیمیا منم منم کردن یا منیت از جمله مسائلی هستش که باعث ماندگاری این وضعیت نابسامان بشری روی زمین میشه. دقیقا زمانی که ما مرد من بوجود آمد. واژه ای که باعث شروع نا پختگی وبی عدالتی بود. وضعیتی که فرادستان به فرودستان ظلم میکنند ، زمانی که هر کس به نقطه ای مرتفع از قله قدرت رسید سنگی رو به طرف دامنه نشینان پرتاب کرد.

 مسئله ای که باعث میشه آدمها نمیرند همینه... رسیدن به فرا دست. به این دلیل که میدونن اگه به اون نقطه برسند ، چه کارهایی که نمیشه کرد! 

واز اینجاست که باید برای بشر تاسف خورد. 


     راه بلند شدن ،ایستادن بر قله کشته ها نیست، پا نهادن بر نفس است.

                                                                                                  ... آناریاک ...

مردمی که قصد مردن دارند!

سلام

چندین هزار سال است که روی کره زمین زندگی کرده ایم و هنوزهم قصد ترک آن را نداریم، در شرایطی که موجودات قویتر از ما با انقراض نسل مواجه شده اند و در این دوره اثری از آنها دیده نمی شود اما هنوز ما هستیم ،سور و مور و گنده!

دلیل این پافشاری بر بودن چیست؟ چرا ما بعد از این همه جنگ و خونریزی و نسل کشی و بیماری و سپری کردن شرایط سخت آب وهوایی و... زنده ایم؟ قرار نیست روزی دوره مان تمام شود و درس عبرت موجودات دگر شویم؟ آیا ما خود را در این دنیای لایتناهی تنها موجود متفکر زنده و صاحب این جهان ناشناخته میدانیم!؟

  چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



ادامه این سوال را در پست بعد ببینید!.........................آناریاک

به وبلاگ خودتان خوش آمدید

سلام 

خوش آمدی نیلیا جان،صفا آوردی، مراتب تشکر (اعم از:حمدوثنا،تعظیم،مبالغه،پاچه خاری و...) خود را به شما تقدیم نموده، از خدای بزرگ فصاحت کلام و بلاغت قلام (جمع قلم) شما را آرزومندم و از این حرفا...

خلاصه ورود شما رو به فال نیک میگیرم و ممئنم که میتونیم همکاری خوبی با هم داشته باشیم و از همینجا از دوستانی که علاقه به همکاری با آناریاک رو دارند دعوت میکنم که به ما ملحق بشن، منتظر شما هستیم.


بعد از این همه تعارف که تقسیم شد میخوام یک معذرت خواهی از شما دوستان و همراهان و به خصوص دلسوزان داشته باشم، در مورد پست قبلیم با نظراتتون خوشحالم کردید و متوجه شدم که هنوز هم کسی هست که منو ببینه و حرفمو بشنوه، خواستم از نظرات سازندتون تشکر کنم و بهتون اطمینان بدم که دیگه با هر مشکلی خودمو به نابودی نکشم.از همه تون سپاسگزارم و از نیلیای عزیز ممنونم و بهش خوشامد میگم.

به امید همکاری با شما دوستان عزیز................آناریاک



خدا رو شکر که گاوها بال ندارند

یکی از دوستان اینترنتیم همیشه می گفت « نه برای شادی هات خیلی خوشحال باش و نه برای ناراحتی هات خیلی غمگین چون هیچ کدوم دائمی نیست» 

غم و شادی دو مهمان ناخوانده اند که زود می آیند و زود هم می روند. این به ما بستگی داره که به چه نحوی از اونا استقبال کنیم با نا امیدی تمام یا با ذوق زدگی بیش از اندازه. 

دیدن هر دو نیمه لیوان ( پر و خالی) قبل از هر اتفاقی هنری است که شاید در کمتر کسی یافت شود. هنری که نفع آن فقط برای خود ماست و ضرری هم ندارد. 

تو چند روز گذشته یکی از عجیب ترین واکنش های رفتاری که می شود از یک نفر سر زد رو دیدم. خیلی عجیب بود یک نفر در عرض چند ثانیه در حالیکه سرشار از امید بود تبدیل به آدمی شود که از فرط نا امیدی قصد خودکشی کردن بگیرد و آرزوی مرگ کند. 

بدتر از این لحظه ایه که خودت رو اون وسط مستاصل ببینی و ندونی باید چه عکس العملی نشون بدی. اوج بدبختی زمانیه که حس کنی مقصر تمام این اتفاقات تو هستی...