هستم اگر می روم ...

سلام بر شما که با من بودید، شایدم نبودید و اصلا منو جدی نگرفتید.

   شاید منو نشناسید، اسممو ندونید ، از قیافم خوشتون نیاد، ندونید اهل کجام و هزار بی خبری دیگه اما اینو بدونید که من هم مدتی هستم. 

مدتی اینجا هستم اما معلوم نیست که تا چه موقع!؟ فقط میدونم که ما امروز هستیم و فردا نیستیم، خیلی راحت و زیبا. این خصوصیت ما آدماست که همیشه در حال متحول شدن باشیم، درسته که قراره جام عوض بشه، اما گنجینه یادگاریهای نا خوشایندم همینجا میمونه. دیگه روی این صندلی توی این اطاق نمیشینم اما بازم مینویسم. بازم میشه خیال رو به بازی گرفت و حرکت داد .


... از که می ترسی!؟

سلام

 می گن برادر مرگه، می گن مرد نیستی اگه بترسی، می گن... دقیقا یادم نمیاد دیگه چیا میگن اما از این حرفا زیاد زده شده !

  به نظر من ترس خیلی خوبه، احساس ترس و خطر کردن خیلی خوبه، بعضیا در مواجهه با خطر به روی خودشون نمیارن که ترسیدن اما بعضیا به خاطر اعتماد به نفس واهی از احساس ترس و خطر کردن فرار میکنن و اینجاست که کم کم ترس تبدیل به مرگ میشه اما طرف اصلا فکرش رو هم نمیکنه که مرگ به سراغش میاد چون حتی تصورش رو هم نمیکنه.


  نمیدونم چطور بگم که ترس خوبه، ما آدما تا نترسیم هدفی پیدا نمی کنیم، هدف های که زندگیمون رو جهت میده، فکرمون رو و اعمالمون رو. پس لطفا بترسیم... از فردامون


                                                                                     ... آناریاک ...