درد مزمن ایرانی... اختلاف پدران و پسران

سلام

     به تاریخ که نگاه میکنم و ماحصل تجربیات تلخ و شیرین پدرانمان را می بینم ناخودآگاه به یاد نسل های بعد می افتم ،فرزندانی که مارا شکست خوردگان تاریخ می پندارند .

  جایی که از ما سوال کنند چه قدمی در راه تعالی فرهنگ اجتماعی برداشته اید ما چه برای گفتن خواهیم داشت؟ در مورد پی ریزی جامعه نوین چه؟ جهت گیری و ساخت زیر بنای اقتصاد ملی؟ تقویت دیپلماسی؟ و... 

  آنچه میدانم این است که ما در حال گذاشتن یک قدم به عقب هستیم، یک قدم به بلندای 30سال.به بلندای یک نسل. 

  سالها گذشت و با این غنای تاریخی حتی نتوانستیم هویتی برای خود تعریف کنیم بلکه سرزمینها و آبهایمان را به یغما برده و می برند و همچنان ما در حال بازگشت به عقب هستیم و انگار تا خودمان را نیست و نابود نکنیم از پا نمی نشینیم. سالهایی که شد صرف نوسازی فرهنگ و هنر و ادب یک سرزمین شود، صرف کینه توزی و انحراف و بدگمانی شد.هزینه ای که میتوانستیم با دلسوزی بگذاریم با بی عقلی واگذار کردیم. نمی خواهم بگویم عمری که کردیم تباه بود، نه!!!!، اما نیرویی که صرف کردیم تباه شد و زین پس هرچه بیشتر پیش رویم پلهای بیشتری نابود می شود.

   امیدوارم بتوانم پدری آینده ساز باشم.                             ... آناریاک ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد